Fire and smoke billowing from Norwegian owned Front Altair tanker said to have been attacked in the waters of the Gulf of Oman, June 2019. ISNA / AFP Report 212 / Middle East & North Africa 27 آوریل 2020 20+ minutes خاورمیانه در دوراهی امنیت دستهجمعی و سقوط دستهجمعی سالهاست که قدرتهای خلیج فارس به منظور کاستن از تنشها و پیشگیری از درگیریهای جدید، ایده و ضرورت گفتوگوهای منطقهای را مورد بررسی قرار دادهاند. امروز که منازعات متعددی در خاورمیانه در جریان هستند که همگی به تنش فزاینده بین ایران و آمریکا حساساند، زمان آن فرارسیده است که به ایده امنیت دستهجمعی جامه عمل پوشانده شود. Share Facebook Twitter پست الکترونیکی Linkedin Whatsapp ذخیره چاپ Download PDF Full Report Also available in English فارسی English العربية تحولات اخیر: در یک سال گذشته به دنبال حمله به نفتکشها و تأسیسات نفتی عربستان سعودی، کشته شدن سردار قاسم سلیمانی، فرمانده قدس سپاه ایران، به دست آمریکاییها و عملیات تلافیجویانه ایران، تنشهای خاورمیانه به شدت افزایش یافته است. برخی از متحدان واشنگتن، با ناامید شدن از این که آمریکا به طور قابل اتکایی در مواقع بحران از ایشان حمایت نظامی به عمل آورد، در برابر ایران رویکردی محتاطانه و دیپلماتیک در پیش گرفتهاند*. اهمیت موضوع: در حالی که این گامهای لرزان به سوی کاهش تنشها نشانه خوبی محسوب میشود ولی همچنان که در غیاب کانالهای ارتباطی منسجم و کارآمد بین مقامات طرفینِ درگیر، ممکن است که این اقدامات کافی نباشند. سازوکارهای موجود به رهبری سازمان ملل برای حل و فصل مناقشات، مانند بحران یمن، اگرچه ارزشمنداند ولی برای کاهش تنشهای گسترده در سطح منطقه کافی نیستند. راهکارها: تلاشهای دیپلماتیک هم برای کنترل تنشها و هم برای حرکت به سمت حلوفصل مناقشات منطقهای ضروری هستند. بازیگران حوزه خلیج فارس با حمایت ذینفعان خارجی باید یک گفتگوی فراگیر منطقهای را راه اندازی کنند تا با باز کردن کانالهای ارتباطی جدید خطر یک درگیری ناخواسته را کاهش دهند. * گروه بینالمللی بحران قبل از شیوع بیماری کرونا، کار میدانی برای تنظیم این گزارش را انجام داد. در این مدت برخی از دینامیکهای مورد بررسی در این متن ممکن است تغییر کرده باشند. در مسیر پیش رو، ما تأثیر این بیماری همهگیر را در تحقیقات و توصیههای خود مورد بررسی قرار خواهیم داد و همچنین به طور خاص به این موضوع خواهیم پرداخت که چگونه شیوع این بیماری بر درگیریها در جای جای دنیا تأثیر گذاشته است. چکیده اوضاع امنیتی خاورمیانه آنقدر وخیم شده است که در تاریخ مدرن آن بیسابقه است. یک اتفاق کوچک میتواند به بحرانی بزرگ تبدیل شود و در صورتی که کنترل نشود احتمال دارد مجموعهای از رویاروییهای خشونتبار را به دنبال داشته باشد که قدرتهای محلی، منطقهای و فرامنطقهای را درگیر کند. مکانیسمهای موجود برای حل و فصل مناقشات در منطقه، از جمله آنچه که در مورد جنگ سوریه و یمن شاهد آن بودیم، یا مؤثر نبودهاند یا به شکلی نوسانی موجب پیشرفتی محدود شدهاند. وقتی بحرانی عظیم به اوج خود میرسد، قبل از آن که به جنگی تمام عیار تبدیل شود، توجهات زیادی را به خود جلب میکند که این خود میتواند فرصتهای جدیدی را برای پیشگیری از جنگ فراهم سازد. ایده و ضرورت گفتگوهای در باب امنیت دستهجمعی و فراگیر با هدف کاهش تنشها، به خصوص با تمرکز بر منطقه خلیج فارس، مدتهاست که مطرح بوده است. اما تا کنون این ایده عملیاتی نشده و موعد راهاندازی آن خیلی وقت است که فرارسیده. برای شروع، اولین گام تولید ایدههای مشخص و ملموس و جلب حمایتهای بینالمللی برای چنین گفتگوهایی است که به صورت بالقوه میتواند منجر به باز شدن راههای جدید ارتباطی بین کشورها شود. به منظرو بالا بردن احتمال موفقیت، این گفتگوها باید با توقعات محدود و واقعبینانه و از سوی کشورهای کوچکتر خلیج فارس با حمایت فعال دیپلماتیک گروهی از دولتهای اروپایی و غیراروپایی آغاز شود. لایه زیرین تنشهای کنونی در خاورمیانه رقابت بین ایران و آمریکا در چهار دهه گذشته است. خروج دولت ترامپ از توافقنامه هستهای یا همان برجام و آغاز سیاست «فشار حداکثری» و تحریمهای اقتصادی علیه ایران در سال 2018، چندین بار به بروز حوادث خشونتباری منجر شده است. از جمله این حوادث میتوان به این موارد اشاره کرد: حمله به کشتیها در تنگه هرمز و خلیج عمان در ماه مه و ژوئن سال 2019؛ سرنگون کردن پهپاد آمریکایی ایالات متحده در 20 ژوئن توسط ایران که ورود آن به فضای هوایی ایران محل مناقشه است؛ حمله موشکی و راکتی به تأسیسات نفتی آرامکو در عربستان در 14 سپتامبر؛ به قتل رساندن قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس ایران و ابو مهدی المهندس، از فرماندهان عالی حشد شعبی و بنیانگذار کتائب حزبالله عراق در یک حمله پهپادی در سوم ژانویه سال 2020 و زدوخوردهای متعاقب آن در عراق بین گروه شبه نظامی تحت حمایت ایران و نیروهای آمریکایی در 11 و 12 مارس. هر یک از این حوادث میتوانست متقابلاً انتقام و واکنشی متناسب را به دنبال داشته باشد و منجر به ایجاد گردبادی مرگبار شود. چنانچه گزارشها نشان میدهد، دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، پس از حادثه سقوط پهپاد آمریکایی در ژوئن 2019، فقط چند دقیقه تا صدور دستور حمله هوایی به مراکز نظامی ایران فاصله داشت. بسیاری از افراد در دولت وی پس از حمله آرامکو نیز بر انجام یک عملیات انتقامجویانه پافشاری میکردند. ایران پس از قتل سلیمانی، با موشکباران کردن پایگاههای نظامی عراق که نیروهای آمریکایی در آنها مستقر بودند، تلافی کرد، اما ازآنجا که هیچ آمریکایی در این حملات کشته نشد و تهران بلافاصله اعلام کرد که عملیات تلافیجویانهاش تمام شده، ایالات متحده واکنشی نشان نداد و بحران فروکش کرد. در کنار رقابت ایران و آمریکا، تنش ایران و متحدانش با سایر بازیگران منطقهای از جمله اسرائیل و عربستان، منازعات خاورمیانه را با تبدیل جنگهای داخلی به جنگهای نیابتی پیچیدهتر کرده است. فارغ از این که بر روی زمین و در میدان عملیات چه اتفاقی در حال وقوع است، آنچه که بازیگران از بیرون میبینند این است که این جنگها روز به روز بیشتر با یکدیگر تلاقی میکنند. جنگ در سوریه و یمن به طور خاص این وضعیت را نشان میدهد. وقایع عراق و لبنان هم اگرچه با خشونت کمتری همراه هستند، اما از این منطق به دور نیستند. تا جایی که به این دو کشور مربوط میشود، ایران معتقد است آمریکا به منظور تحقق اهدافش اسباب تحریک برای وقوع اعتراضات عمومی را فراهم کرده، در حالی مطابق برداشت آمریکا این تظاهراتها از اساس و به طور طبیعی اعتراضی علیه دخالتهای ایران هستند. حتی شیوع ویروس کرونا هم اتهام زنیهای دوجانبه ایران و آمریکا را به دنبال داشته، در حالی که امکان همکاریهای بشردوستانه در میانه این بحران میتوانست راهی آبرومندانه برای تعامل و کاهش از خصومتها فراهم کند. مذاکراتی که سازمان ملل آن را رهبری کرده در برخی مواقع پیشرفتهایی را در مهار درگیریهای موردی، به ویژه در یمن، به دنبال داشتهاند، اما هنوز موفق نشدهاند که راهحلی بیابند و به منازعات پایان دهند. تداوم این درگیریها احتمال گستردهتر شدن و ایجاد کینههای جدید را افزایش داده است و طرفین را ترغیب میکند که برای سنجش خطوط قرمز یکدیگر، خطر کنند و وارد بازیهای هولناک شوند. بدتر از همه این که این خطوط قرمز در نبود یک کانال ارتباطی کارآمد نامشخصتر به نظر میرسند و در نتیجه، فقدان یک مکانیسم ارتباطی به نوبه خود احتمال جنگی تصادفی را افزایش میدهد؛ جنگی که بازیگران اصلیِ آن به دنبال آن نیستند ولی ممکن است با یک لغزش در دام آن بیفتند. بحرانهای امروز خاورمیانه نیاز به رویکردی جدید را نشان میدهد که نقاط ضعف راهحلهای ارائه شده موجود را مد نظر قرار دهد و پیچیدگی روزافزون اوضاع را در نظر بگیرد. این منطقه از زمان وقوع جنبشهای مردمی در کشورهای عربی در سال 2011 دستخوش تحول چشمگیری شده است و هرگونه تلاش برای از بین بردن تلاطم و آشفتگیهای کنونی نیازمند ایجاد تغییری قابل توجه در پارادایم تحلیلی و عملیاتی موجود میباشد. یک فرآیند مؤثر برای حل مشکلات موجود باید منطقه را به عنوان یک کلیت به رسمیت بشناسد و درگیریهای منفرد و جداگانه در آن را به عنوان یک زنجیره متصل و به هم پیوسته در نظر بگیرد. چنین رویکردی نه تنها باید بتواند برای کاهش خطرهای فوری و آنی راهحل ارائه دهد، بلکه باید چشم انداز و نقشه راهی را برای رسیدن به هدف غائی، یعنی ترتیبات امنیت دسته جمعی و فراگیر در منطقه، تعبیه کند. در اواسط سال 2019، در واکنش به خطر روزافزون جنگ، طرحهای مختلفی توسط دولتها برای مقابله با بحرانی که در سطح منطقه در حال رشد بود تهیه شد. اما تاکنون هیچ کس قدمی مصمم برای شروع یک سازوکار دستهجمعی و فراگیر با هدف کاستن از تنشها برنداشته است. هر آنچه تاکنون رخ داده است موقتی و بدون هماهنگی و یا بدتر از آن، براساس ساختن اتحادهای خصمانهای بوده که به تغذیه دشمنیها و تشدید تنشهای منطقهای انجامیده است. از این دست اقدامات میتوان به «اتحاد استراتژیک خاورمیانه» و «کنفرانس خاورمیانه» به رهبری ایالات متحده در فوریه 2019 در ورشو اشاره کرد. امانوئل ماکرون، رئیس جمهور فرانسه برای جلوگیری از بدتر شدن اوضاع سعی کرده است که ایران و ایالات متحده را ترغیب کند که به میز مذاکره بازگردند اما تلاشهای او هنوز ثمری به دنبال نداشته است. فرانسه همچنین یک ابتکار امنیتی دریایی را راه اندازی کرد که در تنگه هرمز – که از طریق آن بخش مهمی از نفت جهان تأمین میشود – تنشها را کنترل کند. علاوه بر اینها، گفتگوهای دیپلماتیک غیررسمی (موسوم به خط ۱.۵ و خط ۲) با مشارکتکنندگانی از عربستان سعودی و ایران در جهت باز کردن کانالهای جدید ارتباطی انجام شده است. با این وجود، منطقه همچنان بر لبه پرتگاه قرار دارد. کشورهایی که در حاشیه خلیج فارس کمتر درگیر این خصومتها هستند اما در صورت بروز فاجعه جنگ بیشترین آسیب را میبینند، به ویژه کویت و عمان، باید مشترکاً ابتکار عمل را در دست بگیرند تا همسایگان قدرتمندتر خود یعنی ایران و عربستان سعودی – طرفین اصلی تنشها – را قانع کنند تا به طور غیررسمی برای کاهش اختلافات تلاش کنند. چنین اقدامی، در قالب یک گفتگوی امنیتی فراگیر، باید مبتنی بر اصولی باشد که همه بر سرشان اتفاق نظر داشته باشند. همچنین گامهای اولیه باید معتدل و واقعبینانه و تمرکز اصلی باید بر ترکیبی از دغدغههای مشترک و مرتبط با قدرت سخت و نرم باشد. شروع این روند به خودی خود میتواند به باز شدن کانالهای ارتباطی بیانجامد؛ کانالهایی که فقدان و یا کمبودشان تا کنون خطر ایجاد سوءتفاهمها و اشتباهات محاسباتی و در نتیجه تحقق یک درگیری تمام عیار را دوچندان کرده است. این روند، اگر موفقیتآمیز باشد میتواند توسعه یابد و در جهت کاهش دادن به تنشهای میان رقبای اصلی، یعنی ایالات متحده و ایران، نیز کمک کند. شکی در این نیست که چنین گفتگویی در سطح منطقه بدون پشتیبانی خارجی، به ویژه از سوی ایالات متحده، شکل نخواهد گرفت. اما تا زمانی که واشنگتن قصد ادامه کمپین «فشار حداکثری» علیه ایران را داشته باشد، بعید به نظر میرسد که ایالات متحده از هرگونه ابتکار عملی که تعامل با ایران جزئی از آن باشد حمایت کند. با این حال، دولتهای اروپایی و بقیه دولتها، که منافع امنیتی آنها با یک درگیری گسترده آسیب خواهد دید، میتوانند در آماده سازی زمینه برای چنین گفتگوهایی پیشگام شوند. همچنین پشتیبانی آن دسته از دولتها میتواند مؤثر باشد که سیاستهای شان در منطقه به زعم کشورهای حاشیه خلیج فارس تهدید آمیز تلقی نشود. تنها در این صورت است که آنها میتوانند با کشورهای حوزه خلیج فارس وارد تعامل شوند و برآورد کنند که تا چه اندازه این کشورها برای گفتگوی امنیتی همه جانبه آمادگی دارند. در این مسیر، مذاکرات موفقیتآمیزی که در زمان جنگ سرد منجر به توافقنامه هلسینکی در سال 1975 شد، میتواند الهامبخش باشد. زمان زمینهسازی برای احداث چنین ابتکار فرا رسیده است. برای ایجاد اراده سیاسی، بدترین شرایط این قابلیت را دارند که بهترین فرصتها را فراهم کنند و به نظر میرسد که شرایط امروز خلیج فارس به آن نقطه رسیده باشد. اگرچه هنوز ممکن است تحولاتی منفی رخ دهد و به ظاهر چشمانداز به واقعیت پیوستن چنین تلاش جمعی را تضعیف کند، اما این نباید دلیلی برای تسلیم شدن باشند. در حقیقت، در حالی که در بحبوحه بیماری همهگیر کرونا ایالات متحده و ایران مشغول اتهامپراکنی به یکدیگر بودند، برخی از کشورهای حوزه خلیج فارس مسیر دیگری را طی کردند و برای مقابله با این بحران حاد به ایران کمک کردند. به دلیل چنین وقایع غیرقابل پیشبینیای، هر فرآیندِ فراگیری باید نگاهی بلندمدت داشته باشد، از اخبار و تحولات روزانه مصون بماند و همچنان به سمت کاهش تدریجی تنشها حرکت کند. این حرکت باید از طریق گفتگو و گسترش مداومِ کانالهای ارتباطی و صرف نظر از مشکلات احتمالی که در واقع اجتناب ناپذیر هستند، صورت بگیرد. ریاض / ابوظبی / تهران / مسقط / دوحه / بروکسل ، 27 آوریل 2020 Download pdf to continue reading the full report Related Tags Gulf and Arabian Peninsula More for you Commentary / Middle East & North Africa Tackling the MENA Region’s Intersecting Conflicts Also available in Also available in العربية Report / Gulf and Arabian Peninsula Intra-Gulf Competition in Africa’s Horn: Lessening the Impact Also available in Also available in العربية